دنیایی کوچک من

ساخت وبلاگ
بیتای عزیزم...دوستی ما 7 ماه بیشتر طول نکشید ولی برای من انگار یک روز بود...نمیدونم چیشد که ازم خسته شدی، همه بهم هشدار میدادن که بیش از حد عشقتو بهش نشون نده.. ولی بتا دست خودم نبود که هر روز بیشتر ع دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 14 اسفند 1398 ساعت: 19:42

الان یه مدت خیلی دارم با خودم کلنجار میرم که چرا به دنیا اومدم ...

یه مدت دائم با خودم میگم من آدم خوشبختی هستم ولی این تنها چیزیه که هیچ وقت نتوانستم باور کنم..

من دوستدارم بمیرم... چون دیگه طاقت ندارم ببینم موهام دونه دونه سفید میشه

من نمیخوام پیر بشم وقتی می بینم هنوز هیچ کاری واسه آیندم نکردم

کاش میشد یه آمپولی بود که میزدی و قویترین ادم دنیا میشیدی.. کاش میشید که میشید خوشحال بود ...

کاش

دنیایی کوچک من...
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 4:07

  نذر کرده اميک روزی که خوشحال تر بودمبيايم و بنويسم کهزندگی را بايد با لذت خوردکه ضربه های روی سر را بايد آرام بوسيدو بعد لبخند زد و دوباره با شوق راه افتاد   يک روزی که خوشحال تر بودممی آيم و می نوي دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 91 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 4:07

نمیدونم تا بحال با کسی مواجه شدین که کسی کار اشتباهی انجام میده و بعد میاد دیگران رو نصیحت میکنه...من دقیقاً الان همون کارو میخوام انجام بدم...خواهش میکنم سعی کنید در زندگی تا اونجا که می توانید کسی ر دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 94 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 4:07

در اومده ازتون عکس منشوری

ولی هنوزم میگی ما بودیم دوست معمولی.....

من باتو بودمو تو با اون دست تو دست بودی..

کی جزء تو میمونه پیشمو شب تو با کی صبح شد؟
بگو چیشد مرد اون روزامون چرا اینطور شد.....

دنیایی کوچک من...
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 4:07

از بس این چند روز نشستم غم و غصه وبلاگ نویسا رو خواندم دیگه مشکلات خودمو یادم رفته دیروز نزدیکای ساعت 19 آسمون تهران شروع کردن به باریدن،  دیگه نگم براتون که چقد عاشق بارونم من بیخیال کار شدم یه لیوان چای ریختم رفتم نشستم تو بالکن و چای نوشیدن... بهتر لذت دنیاست اصلا اگه بخوای زندگیتو با همین چیزای کوچیک بسازی زندگی دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 91 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 11:40

از صبح یک دیالوگ همش تو ذهنم تداعی میشه اونم اینه : اونم دوسم داشت ولی منه احمق بهش گفتم از این جا بره من احمق قلبشو شکستم.... نمیدونم چند نفرتون فیلم سوپراستار رو دیدید و این دیالوگ محشر از شهاب حسینی که واقعا بهترین صحنه فیلم بود... یه بازیگری که تو فساد غرق شد و یه دختر زندگیشو عوض میکنه،حتی تعریف کردنش باعث میشه دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 174 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 11:40

خیلی دوست دارم بتوانید این خاطره جالب رو تا آخر بخوانید سعی میکنم کوتاه باشه تا اذیت نشید... سال دوم هنرستان بودم حدود 6 سال قبل ، خب طبیعی بود اون دوران تو سنی بودیم که خیلی شر و شلوغ بودیم به همین دلیل بیشتر لحظات کلاس رو با خنده میگذروندیم به حدی رفاقت بین بچه های کلاس بود که به ندرت پیش میومد کسی غیبت کنه و یا ک دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 150 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 11:40

تو اوج ناامیدی و یاس مینویسم چون اینجوری حس خیلی بهتری نسبت به خودم دارم چقد خوشحالم ؟چقد زندگی  زیباست ؟ میشه از زندگی نهایت استفاده رو برد؟ همه اینا یه سواله بی جوابه... همه ما وقتی به اوج نا امیدی میرسیم که معمولا به هدفمون نرسیدیم ، این مهمترین دلیل سرخوردگیه.. ولی من با همه شکستام به یه نتیجه خوب رسیدم ( این زن دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 107 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 11:40

یه زمانی که کوچیکتر بودم خیلی جرات داشتم.. الان که یاد اون روزا میوفتم خیلی به خودم افتخار میکنم اون موقعها کافی بود چیزی رو بخوام، هرکاری میکردم که به اون برسم.. من از دوران کودکی عاشق زردآلو بودم .. ولی بخاطر شرایطمون هیچ وقت زردالو خونمون نبود، زردآلو شاید یه چیز کوچیک باشه شاید یه چیزی باشه که آدم تصورشم نکنه که دنیایی کوچک من...ادامه مطلب
ما را در سایت دنیایی کوچک من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : parvizparham23 بازدید : 93 تاريخ : جمعه 11 آبان 1397 ساعت: 11:40